بر شانههایم تیشهی تردید میافتاداز دَر وَ دیوار آتشِ تهدید میافتاددر خواب میدیدم که اقیانوسِ افسوسمتیر غروب از جانب خورشید میافتاد...یونس نبودم ای عجب هربار با ناممتقدیرِمن، در قعر غم، تعمید میافتادهی پشت هم بد، پشت هم بد، بد میآوردمدر فال قرآن هم مرا تحدید میافتاد...انگار یک بت بودم از اعماق دورانهابر عاشقانم قرعهی تبعید میافتاد...#مینامهرآفرینبداهه چند شب پیش شاید برای سرزمینم بت زیبارویی که از درون در حال تباهی و ویرانی و فساد است و این روزها در حال گذار از مذهب... شاید برای آنها که با اندوعی عمیق، مام وطن را بدرود گفته اند و با امید به ساختن آیندهای روشن برای نجات کودکانشان از چنگال ضحاک زمانه گریختهاند...
برچسبها: شعر, مینامهرآفرین خط سوم...
ما را در سایت خط سوم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sky2skyo بازدید : 37 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1402 ساعت: 14:23